تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

«کسی هست تو زندگیت که نبخشیده باشی؟» 

این سؤال سر کلاس از بچه ها پرسیدم... از خواهرم هم پرسیدم:)

چیزی هست که نشه بخشید؟ 

منظورم از بخشش این نیست که یکی بی دلیل بیاد بزنه در گوشت و تو هم بهش بگی بخشیدمت یکی دیگه بزن:/

به نظرم «زمان» خیلی مهمه، بارها پیش اومده فکر کردم نمیتونم ببخشم اصلا، ولی بعد از گذشت یه مدت، تونستم بگذرم:)

یه عبارتی هست که میگن به خدا واگذارش کن یا میگیم به خدا واگذارش کردم.

خب این عبارت ایهام داره:) بعضیا منظورشون اینه: خدایا حالش بگیر بدجور در هر شرایطی😁( چه پشیمون باشه چه نباشه) 

یه عده هم منظورشون اینه:  خدایا هر طور خودت صلاح میدونی به راه راست هدایتش کن حالا اگه لازمه یه درسی هم بهش بده😄

فکر میکنم راهنمایی بودم که با خودم میگفتم همه آدما میتونن همدیگر ببخشن که همه برن بهشت و برام عجیب بود که چرا این کار نمی‌کنیم خیلی زیرکانه است و همه چی هم به خیر و خوشی تموم میشه😶😅 شیطون هم از عصبانیت میمیره:)) 

بخشش اصلا کار آسونی نیست، از خدا می‌خوام بهمون توفیق بده مثل خودش با گذشت باشیم... 

حکمت ۱۵۸ نهج‌البلاغه: برادرت را با احسانی که در حق او می‌کنی سرزنش کن و شر او را با بخشش بازگردان.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۱ ، ۱۷:۰۸
سین ^_^

به خاطر روز معلم و تولد به مادرم میگفتم، این سه تا چیز بیشتر از همه دوست دارم، کتاب، رنگ، طلا😁 

منظورم از رنگ انواع مداد رنگی، پاستل، ماژیک و کلا ابزار نقاشیه:)

معمولا از مدرسه که برمیگردم میام پیش مامان که اعلام حضور کنم😁 ۵ دقیقه هم که دیر میرسم زنگ میزنه کجایی؟ نیومدی!؟:) ... گفت کادویی که دوست داری برات آوردن. پرسیدم کی؟ چی؟ چقدر کادو گرفتن خوبه😅 مخصوصا اینکه انتظارش نداشته باشی. کادو ها کتاب بود برای من و خواهرم از طرف مهندس خوش ذوقمون، پسر عمه عزیز:)، به مناسبت روز معلم. زود تند سریع اومدم سراغ کادو و بازش کردم و یادداشتی که نوشته بود خوندم ... بابت تأخیر هم عذرخواهی کرده بود. کتابی برا خواهرم گرفته بود هم نگاه کردم ببینم چیه و توش چی نوشته:) بهش پیام دادم و تشکر کردم. میخواستم بهش بگم کادو بده بذار با یه سال تأخیر باشه😁 ولی نگفتم. برا تولدم هم پاستل خریدم، خواهرم پولش داد:)) از اون سه مورد فقط طلا نگرفتم... اونم شاهزاده سوار بر موتور باید میداد که هنوز در دسترس نیست😕

ابزار نقاشی برا دکور نمی‌خوام:)    اینم    از آخرین نقاشیم، به مناسبت تولد دختر خواهرم.

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۱ ، ۰۶:۰۴
سین ^_^

میگن قرص جوشان بذارید کامل حل بشه و بعد از اینکه جلز و ولزش تموم شد نوش جان کنید. حالا چقدر درست باشه و اصلا چرا؟ نمی‌دونم و مهم هم نیست :) 

۶ صبح و هنوز هوا تاریک و نیاز به روشن کردن لامپ آشپزخونه هست:) وقتی قرص داشت تو آب حل میشد نگاهش میکردم و به صدا گوش میدادم، یکی از خوبی های شب همین سکوتشه:) میشه این صداهایی که تو هیاهوی روز بهش توجهی نداریم رو بشنویم با دل و جان😁😄

ته لیوان و دیواره هاش پر شده بود از مولکول های ریز و از ته لیوان به سرعت از ریز و درشت هجوم میاوردن به سمت بالا، شاید فکر میکردن این بالا خبریه! غافل از اینکه وقتی می‌رسیدن بالا، نیست و نابود میشدن، میخواستن آزاد بشن شاید، از جهانی( مایع) به جهان دیگر(گاز)... بیشتر که نگاهشون میکردم و منتظر بودم آروم بگیرن دیدم میشه از یه زاویه دیگه هم نگاه کرد...ظاهراً وقتی به سطح مایع میرسن نابود میشن ولی  در واقع با هوا یکی میشن و تا همیشه هستن:) آزاد و رها و جاودانه!!! مثل اون بنده خدایی که می‌رفت در خونه خدا در میزد، میپرسید کیه؟ می‌گفت: « من» ولی در براش باز نمیشد، چند باری در زد و خدا می‌پرسید کیه میگفت«من» و همچنان در به روش باز نمیشد. تا اینکه اونم به جلز و ولز نشست😁 و بعدش اومد در زد. وقتی خدا پرسید کیه؟ گفت «تو»...اینطوری شد که اذن ورود گرفت:)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۰۱ ، ۰۶:۲۸
سین ^_^