تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۲۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۱ ثبت شده است

راز گویم با تو اى که هستى در هر جا و مکان، تا شاید فریادم را بشنوى، چونکه جرم و گناهم بزرگ و شرمم کم است.

مولایم اى مولایم، کدامیک از هراس هایم را یادآورى کنم و کدامیک را فراموش کنم و اگر نباشد، چسان! با اینکه جهان پس از مرگ بزرگتر و سخت تر است.

مولاى من اى مولایم، تا چه وقت و تا کى بگویم که (من گنهکارم و) تو حق بازخواستم دارى، نه یک بار بلکه بارها، ولى باز هم تو راستى و وفا از من نبینى، پس اى فریاد و باز هم اى فریاد، به درگاه تو، خدایا، از هواى نفسى که بر من چیره گشته و از دشمنى که بر من حمله ور شده و از دنیایى که خود را برایم آراسته و از نفس فرمانده به بدى جز آنکه پروردگارم رحم کند.

مولاى من اى مولایم، اگر به کسى چون من رحم کرده‌اى، پس به من نیز رحم کن و اگر کسى را مانند من پذیرفته‌اى، مرا هم بپذیر، اى پذیرنده ساحران (فرعون ) مرا هم بپذیر، اى که تا بوده از او نیکى دیده ام، اى که غذایم دادى به نعمتهاى خود در هر صبح و شام، رحم کن به من، روزى که به نزدت آیم، تنها در حالى که بلند کرده ام بدرگاهت دیده ام را و نامه عملم به گردنم افتاده و همه مردم از من بیزارى جویند، حتى پدر و مادرم و حتى کسى که رنج و تلاشم براى او بوده.

پس اگر تو نیز به من رحم نکنى پس چه کسى به من رحم کند و کیست که مونس وحشت قبرم باشد و کیست که زبانم را گویا کند، آنگاه که با عملم خلوت کنم و بپرسى از من آنچه تو بدان داناترى از خودم، پس اگر بگویم آرى کجا از عدل تو گریزگاهى است و اگر بگویم نکردم جواب دهى آیا من گواه تو نیستم.

پس گذشتت را گذشتت را خواهانم اى مولایم پیش از پوشیدن پیراهن آتش زا، گذشتت گذشتت را خواهم اى مولاى من پیش از گرفتار شدن جهنم و آتش سوزان، گذشتت گذشتت را خواهم اى مولاى من پیش از آنکه دستها به گردنها با زنجیر بسته شود، اى مهربانترین مهربانان و بهترین آمرزندگان.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۰۱ ، ۰۵:۴۵
سین ^_^

برا امتحان شهریور رفته بودم مدرسه...موقع برگشت از مدرسه تو ماشین یکی از آهنگا منو برد به 15 سال پیش:)! خودش بود... همون آهنگ بود... خیلی سال قبل دنبالش گشته بودم ولی نتونسته بودم پیداش کنم... مشابهش بود ولی خودش نه... این خود خودش بود... 

چند سالی هست به شدت کم یا اصلا آهنگ گوش نمی‌دم مگر تو ماشین باشم و آهنگ بذارن یا ... زمان دانشگاه قبل خواب، گاهی موقع مطالعه و تو مسیر رفت و برگشت از دانشگاه به خونه همش آهنگ گوش میدادم...شورش درآورده بودم... اون موقع نمی‌دونستم که حالم بدتر می‌کنه و نمی‌ذاره از اون باتلاق بیام بیرون...

 

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم

به طاقتی که ندارم، کدام بارکشم؟

.

.

.

شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

شیخ بهایی

 

    حالم گرفته است و بازم دلیلش نمیدونم، شاید به خاطر کتاب مسئله اسپینوزا باشه       ... جام زهر دادن به سقراط... هم دوره بودن اسپینوزا با ملاصدرا و تفکرات تقریباً مشابه...تکفیر اسپینوزا... چه غم انگیز...!

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۰۶:۳۲
سین ^_^

به ترتیب علاقمندی مرتب فرمایید:)

1. بوی نوزاد

2. بوی گل یا بارون

3. بوی غذای مورد علاقه

داشتم به این فکر میکردم نوشتن و ادامه دادن همچین پست هایی به چه هدفی؟  به دو دلیل: یکی اینکه متوجه میشم نظرات به هم نزدیک هست یا نه، و اینکه سالهای بعد اگه باشم و اینجا هم باشه نظرم تغییر کرده یا نه:)

.

.

.

حکمت ۲۴۸ نهج البلاغه: چون کسی به تو گمان نیک برد، خوش بینی او را تصدیق کن.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۱ ، ۰۵:۵۶
سین ^_^