تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۲۷۷ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

از وقتی رفتم دانشگاه و بعدش، خیلی خیلی کم تلویزیون نگاه میکنم در حد ندیدن:) 

تا قبل از اون اکثر سریال ها رو می‌دیدم حتی برنامه کودک:) و... 

دو تا سریالی که خیلی دوسشون دارم و یادم مونده «ارمغان تاریکی» و «جاودانگی» هست؛ وقتی دبیرستانی بودم از تلویزیون پخش میشدن.

«راست میگه ها برف بیصدا میباره» اولین واکنشم نسبت به دیدن اسم سریال:) 

بعد از سریال سرجوخه، و یه وقفه‌ی چند روزه دوباره این سریال انتخاب کردم برای حضور در جمع خانواده!:) 

به خاطر ساعت کاری  و برنامه خواب متفاوت و ...:) خیلی کم پیش میاد دور هم باشیم. دیدن سریال بهونه ی خوبیه برای زمانی در کنار هم بودن گرچه تو همین زمان کوتاه هم گوشی حضوری پررنگ داره!

یکی از قسمت های سریال که جو،  احساسی بود و گریه و ... دیدم همه ساکت شدن و تحت تاثیر قرار گرفتن و نزدیکه که اشک بریزن :)) خودمم همینطور:)))) یه جمله گفتم (که ترجمه فارسی نداره متاسفانه:))) ) و با خواهرم زدیم زیر خنده و بقیه هم خداروشکر از اون حال و هوا دراومدن.

یه قسمت دیگه هم شخصیت دختر به پسر میگه بعد جبهه میخوای چیکار کنی؟ گفت می‌خوام درسم ادامه بدم!! خودم نگه داشتم یه نگاه به خواهرم انداختم دیدم داره می‌خنده غیرارادی خندم رفت هوا:)))( یاد جمله معروف قصد ازدواج ندارم می‌خوام ادامه تحصیل بدم افتادم:) ) جالبش این بود که این بار از زبون پسر گفته شد:)

+ تا چند روز بعد فوت حاجی خواهرم هی میگفت حاجی مرد! دیدی حاجی مرد!؟ 😄

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۰ ، ۱۴:۲۲
سین ^_^

هفته گذشته بارون اومده بود و برف ها آب شده بودن:/ ولی دیروز که رفتم مدرسه برف رو کوه و دشت و اطراف جاده بود بر خلاف انتظارم:) مثل اینکه دوباره یه کم برف اومده بود:). هوا آفتابی بود و خورشید می‌تابید رو برفا و انگار اکلیل پاشیده باشن همه‌جا برق میزد:) فیلم گرفتم اما مشخص نیست:( 

قضیه این برف الماسی هم بر میگرده به یه سریال:) که یه مکان و زمان خاص برف های خوشگلی می‌باره و دو نفری که با هم شاهد این منظره باشن عاشق هم میشن!:/

فیلمه دیگه:/ همینطورم شد:) دو نفری که چشم دیدن همو نداشتن عاشق هم شدن:) 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۰۰ ، ۲۰:۱۶
سین ^_^

با یه دسته گل کوچیک و ذوق خیلی خیلی زیاد رفتم محل کارش میخواستم بعد از ده سال دوباره ببینمش وقتی رسیدم نبود؛ گفتن همین امروز یه اتفاق باعث شده پدر و مادرش با هم ازدست بده!:/ گل گذاشتم و اومدم بیرون... 

پریروز بعد از ۵ سال شماره اش پیدا کردم و بهش پیام دادم بازم با ذوق:) اسم و چند تا نشونه بهش دادم و منتظر جوابش موندم... منو نشناخت!!!!!! نشونه های بیشتر و حتی عکسم براش فرستادم بازم نشناخت!!!!! واژه مناسبی برای توصیف حالم نیست:)

شاید مثل کسی که عشق اولش فراموشش کرده باشه:))))

امروز چند تا از دانش آموزای سال گذشته که رفتن یه مدرسه دیگه رو دیدم و داشتیم با هم حرف می‌زدیم و میگفتن خانم ما رو فراموش نکنیا:) که یکی از بچه ها گفت  معلما دانش آموزای زرنگ یادشون نمیره! بهش گفتم یه مثال نقض برا این حرفت دارم، مثال نقض هم که خوندین میدونی چیه:) معلمم که خیلی هم دوسش داشتم و رابطه خیلی خوب و صمیمی داشتیم! و دو سال هم معلمم بوده منو یادش رفته!:)

 

فکر میکنم آدمای آروم و بی سر و صدا زودتر فراموش میشن!

 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۰ ، ۲۰:۱۶
سین ^_^