تشنگی آور به دست...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • عشق و مرگ... هر دوشون مهمان های ناخوانده هستند. 

_هر از چند گاهی فیلم عاشقانه میبینم و پا به پای شخصیت های فیلم گریه میکنم😅

شاید خود آزاری باشه:(... ولی فکر میکنم به این گریه ها نیاز دارم!! این روزا هم که فکرم مشغول شده دوباره:/

_ چند روز پیش خبر یه تصادف پیچید... دو تا پسر نوجوون با سرعت زیاد زده بودن به تیر برق... ماشین داغون شده و راننده رفته کما و اون یکی هم فورا جونش از دست داده... پدر راننده، همکار پدرم و مادرش همکار قدیمی خواهرم بود... چند سال پیش که رفته بودیم خونشون دیده بودمش... بچه مؤدبی بود... دبستان یا راهنمایی بود.‌‌.. خواهرم می‌گفت به مامانش کمک می‌کنه و آدم خیلی شوخ طبعی هست... دیروز که از مدرسه برگشتم... پدر و مادرم داشتن میرفتن تشییع جنازه اش:/... امیدوارم جای خوبی داشته باشن و رحمت خدا شامل حالشون بشه.

  • «هر کس رو که دوست داری باید براش آرزوی شهادت کنی.» ( از کتاب قصه دلبری)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۰۱ ، ۲۲:۳۳
سین ^_^

ندانی که ایران نشستِ مَنَست

جهان سَر به سَر زیر دستِ مَنَست 

 

هــنر نـزد ایرانیـان است و بـــس

 نـدادنـــد شـیـر ژیان را بـــِـکــَــس

 

همه یــِکـدِلانَنَـد یـزدان شـناس

بـه نیکـی نـدارنـد از بـــد هـراس 

 

✓دریـغـا کــه ایــران ویــران شــود

کــُـنـام پَلـَنـگـان و شـیران شــود

 

چـو ایـران نباشد تـن مـن مـبـاد

در این بوم و بَر زنده یک تـن مباد 

 

همـه روی یـکسر بجـنگ آوریــم

 جــهان بــر بــد اندیـش تنـگ آوریم 

 

✓همه سربسر تن به کشتن دهیم

✓بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم 

 

✓چنین گفـت موبد که مرد بـنام(مردن به نام)

✓بـه از زنـده دشمـن بر او شاد کام 

 

✓اگر کـُشــت خواهــد تو را روزگـار

 ✓چــه نیکــو تر از مــرگ در کـــار زار

 

امروز زنگ تفریح همکارا داشتن صحبت میکردن و منم در حال استراحت و سکوت:) یک جمله باعث شد در کسری از ثانیه خونم به جوش بیاد ... عصبانیت شددددید با لرزش!:/... 

 اون جمله این بود: به خاطر یک نفر حکم اعدام پنج نفر دادن😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑 ... هنوزم به هم میریزم از حرف های رایگانی که میزدن:/... 

این شعر مخصوصا جاهایی که مشخص کردم با روح و روان آدم بازی می‌کنه... 

 

اگر فقط یکیشون خودش بر حق میدونست تو دادگاه به غلط کردن نمیفتادن برا نجات جونشون...

 

از اینکه با خوندن این شعر حس خوبی بهم دست داد خوشحالم:)... سراپا ضعف ام میدونم ولی از این خوشحالی خوشحالم:)

 

«چه نیکوتر از مرگ در کارزار!؟»

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۹ آذر ۰۱ ، ۲۲:۰۴
سین ^_^

سر کلاس دهم انسانی وقتی داشتم تابع رو درس میدادم... ده دقیقه آخر زنگ رسیدیم به نمایش توصیفی روابط و تشخیص اینکه تابع هستن یا نه... گفتم رابطه ای که مخلوقات رو به خالق نسبت میده یه تابع هست... گفتن چه مثال قشنگی... از چهره و لبخنداشون مشخص بود که کلی ذوق کردن:))... گفتم حالا یه مثال میزنم بخندین حسابی😁... یه مثال جنایی پلیسی هم گفتم براشون... رابطه ای که به هر شخص اثر انگشتش نسبت میده... اکثرا دیگه فیلم دیدن و میدونن برا دستگیری مجرمین:))) از منحصر به فرد بودن اثر انگشت استفاده میشه:)... ازشون پرسیدم: رابطه ای که به هر مرد همسرانش رو نسبت میده تابع هست یا نه؟😅...خندیدند حسابی:)... گفتم ممکنه بیشتر از یکی داشته باشن:))... یکیش گفت تا چهارتا؟ گفتم شاید هم بیشتر:/... یکیشون گفت صیغه:)... ازشون پرسیدم به نظرتون صیغه، ظلم در حق زن هست؟ اکثرا گفتن آره! ... در حد زمان در مورد حقی که میشه با ثبت ازدواج (موقت و دائم) بهش رسید براشون توضیح دادم و یه مقایسه ای نمودم با دوست دختر بودن:/ ... راحت ولت کنن برن بدون هیچ حقی!... آخرش گفتم اینکه از یه قانونی سوء استفاده میشه دلیل بر بد بودن اون قانونه؟ گفتن نه:)

همیشه درسی که می‌خوام تدریس کنم بررسی میکنم و طبق زمان و سطح دانش آموزا و ... برنامه میریزم البته ذهنی، که چی بگم و چطور بگم (کلی) اما بخش زیادی (جزئیات) رو دانش آموزا تعیین میکنن کلاس به کدوم سمت بره و چه مثال هایی زده بشه... مثال هایی که زدم از قبل برنامه ریزی نکرده بودم:) ... 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۰۱ ، ۰۶:۰۶
سین ^_^